غروب را دوست دارم اما ...
اما ...
به شرط ابنکه رنگ آسمانش به رنگ خون نباشد.
خونی که یک روز به زمین ریخت .
اما ...
ردش هنوز در آسمان مانده ...
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 11:11 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 11:8 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 11:7 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 5:54 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
خیلی ساده است:
.
دو لبخند طبیعی؛
کمی عطر بهارنارنج؛
یک نهال پرشکوفه؛
چند گنجشک بومی؛
یک سینی چای خانگی!
.
بفرمایید زندگی
متن از : محمد صادق خدایی
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 3:7 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
پرند های مهاجر هم
زندانی آسمان هستند
اگر راست می گویند
یک سال کنار قفس من بمانند!
متن از : محمد صادق خدایی
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 3:5 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 2:41 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 2:37 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
چه راحت با هم کنار می آیند
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 1:52 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
من این شبنم را به اشک شوق برای تولد دوباره یک گل توصیف می کنم
تاریخ : یکشنبه 93/1/31 | 1:45 عصر | نویسنده : حسین کارگر | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.